درسالی که وبا شیوع یافته بود، ناصر الدین‌شاه نذرکرد که اگراز وبا جان سالم به‌در برد، هرسال در روز اربعین آش  بپزد.درحیاط قصردرباریان جمع می شدند و برای تهیۀ آش شله قلمکار، بعضی سبزی پاک میکردند برخی نخودولوبیا خیس میکردند. عده ای دیگهای بزرگ راروی اجاق میگذاشتند وخلاصه هرکس برای تملق وتقرب پیش  شاه مشغول کاری بود. پس ازطبخ آش آن را در قدحهای بزرگ و کوچک می‌ریختندوتقسیم می‌کردند. هریک از میهمانها موظف بود پس از خوردن آش، کاسه را پر از سکه طلا و اشرفی کند و به حضور شاه تقدیم نماید. آنکه کاسه کوچکی ازدربار برایش فرستاده می شد،کمترضررمی کردوآنکه مثلا یک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت می شد!!!

به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی با یکی از اعیان یا وزرا دعوایش می شد به او می گفت بسیار خوب بهت حالی می کنم دنیا دست کیه. آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها