پرسش 1:مهمترین فرازها و جریانهای اصلاحطلب در تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی کدامند؟
پاسخ 1:تعریف اصلاحات: هر گونه اقدام در جهت رفع مفاسد و معایب موجود و یا بهبود و ارتقاء موقعیت، نسبت به وضعیت فعلی» (در عرصههای گوناگون ی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی- دینی و.)
تفاوت اصلاح با انقلاب: یک-اصلاح در میزان و درجه ایجاد تحول میتواند تا همان حد تحول در جریان انقلاب پیش برود.
دو-تفاوت بیشتر در شیوه و روال کار است: اصلاحات یک برنامه تدریجی، مسالمتجویانه و عمدتاً در چارچوب همان ساختار موجود انجام میشود؛ اما انقلاب یک پدیده خشونتآمیز، تقریباً سریع بوده و ساختار قبلی را کاملاً دگرگون میکند و نیروهای جدیدی را جایگزین رهبران قبلی میکند.
سه: عموماً هم زمانی انقلاب (در شیوه و روال کار) روی میدهد که اصلاحات بهنتیجه نرسد.انقلاب مشروطه؛ انقلاب اسلامی؛
انقلاب مشروطه: یک: اگرچه نسبت بهاکثری از انقلابهای شناختهشده کمتر خشونتآمیز بود؛
دو: اما حرکتی تقریباً سریع بود؛
سه: قدرت شاه را مشروطه و محدود بهقانون اساسی کرد؛
چهار: نهادها و ساختارهای کاملاً نوینی را در جامعه بهوجود آورد
(مجلس شورای ملی؛ دولت پارلمانی؛ انتخابات جدید؛ قانون اساسی و متمم آن؛ احزاب ی و انجمنها؛ پایان دادن ولو صوری بهخودکامگی؛ وزارتخانهها و بوروکراسی جدید و.) بنابراین باید مشروطه را یک انقلاب بدانیم
انقلاب اسلامی: یک: یک حرکت خشونتآمیز و سریع بود؛
دو: قدرت مستقر را از میان برداشت؛
سه: در نهادها و ساختارهای نظام قبلی تحولی گاه بنیادین بهوجود آورد.
(تغییر قانون اساسی؛ تغییر عنوان نظام از مشروطه بهجمهوری اسلامی؛ تأسیس نهادهایی مانند شورای نگهبان؛ رهبری ولایت فقیه و.)بنابراین انقلاب اسلامی هم بهدرستی یک انقلاب بود؛
اولویت ما برای اصلاحات:
یک: آیا اولویت ما اصلاحات ی است؟ (مثلاً توسعه آزادیهای ی و نهادهای مدنی و نهایتاً نهادینه شدن یک نظام دموکراتیک ی مبتنی بر فعالیت تکثرگرایی حزبی یا همان حکمرانی حزبی، که جناب فیرحی هم همین عنوان را در کتاب جدید خودشان ذکر کردهاند)
دو: آیا اولویت ما اصلاحات اداری و بوروکراتیک و یا اقتصادی است؟ یا حتی دینی و فرهنگی و غیره؛
سه: یا اینکه ما هر نوع اقدامی را که بهنوعی در وضعیت جدید تغییری ایجاد کند؟ اصلاحات میدانیم؛
چهار: البته طبق تعریفی که ابتدا کردیم، تمام این قبیل اقدامات میتواند اصلاحات تلقی بشود.
پنج: بنابراین ما باید برای ادامه گفتوگو ببینیم مقصودمان چگونه اصلاحاتی است؟
مهمترین جریانهای اصلاحطلبی: 1285- 1397(در عرصههای ی و اقتصادی و اجتماعی):
قبل از مشروطه: یک: اصلاحات بهمعنای مدرن آن بسیار زودتر از انقلاب مشروطه مورد توجه کارگزاران حکومت قرار گرفت؛
دو-احتمالاً ! اوّلین بار در دوره صفویه بود که اصلاح ساختار و تجهیزات ارتش و نیروهای نظامی بهسبک جدید مورد توجه قرار گرفت و مستشارانی از اروپا وارد ایران شدند (آنتونی و رابرت شرلی)
سه: در دوره نادرشاه هم تلاشهایی صورت گرفت بلکه بهکمک مستشاران خارجی نیروی دریایی تأسیس شود و تجهیزات قشون نوسازی شود
چهار: البته نادرشاه گامهایی هم برای اصلاح دینی و مذهبی برداشت و تلاش کرد مذهب شیعه بهعنوان مذهب پنجم دین اسلام در نزد اهل سنت بهرسمیت شناخته شود که در هر حال بهنتیجه نرسید
پنجم: در دوره قاجار و در جریان جنگهای ایران و روس که ناتوانی نظامی ایران در برابر روسیه آشکار شد، عباسمیرزا و وزیرش قائممقام پیشگام انجام اصلاحات جدید در ارتش شدند؛ دانشجویانی برای فراگیری فنون جدید نظامی و غیره بهاروپا اعزام شدند
ششم: در واقع اولین بار در همین برهه بود که موضوع اصلاحات بهیک ضرورت تبدیل شد و جامعه ایرانی بهوضوح عمق و گسترۀ موقعیت شکنندۀ خود در برابر تمدن جدید غرب را درک کرد و بهتدریج در صدد برآمد هم علل آن را دریابد و هم اینکه گامهایی هرچند کوچک برای انجام اصلاحات برداشت.
هفتم: امیرکبیر احتمالاً شاخصترین کارگزار اصلاحگر تمام دوران معاصر ایران تا آستانه انقلاب مشروطیت بود، که در عرصههای گوناگون اقتصادی،دیوانی- اداری(بوروکراتیک، نظامی، علمی- آموزشی، فرهنگی، روابط خارجی و قضایی) گامهای مؤثری برای اصلاح امور کشور برداشت؛ تأسیس دارالفنون و رومه وقایع اتفاقیه و.
هشتم: میرزاحسینخان سپهسالار دیگر صدراعظم ناصرالدینشاه البته تلاشهایی در راستای انجام اصلاحات انجام داد، که موفقیت چندانی نداشت.
نهم: میرزاعلیخان امینالدوله هم در دوره سلطنت مظفرالدینشاه مقاصدی اصلاحطلبانه داشت که دامنه موفقیتهای آن هم قابل توجه نشد.
دهم: البته خود ناصرالدینشاه هم بویژه بعد از مسافرت بهاروپا علاقمند شدو اصلاحاتی در ساختار اداری- بوروکراتیک، نظامی (نظیر نوسازی نظمیه و تأسیس نیروی قزاق) اقتصادی و تا حدی ی (نظیر تشکیل مجلس می) انجام داد؛
یازدهم: شاید حتی بشود شکلگیری فرقههایی مانند بابیت و بهائیت در دوران سلطنت محمدشاه و ناصرالدینشاه را هم اقداماتی اصلاحی در درون مذهب تشیع! در نظر گرفت
دوران مشروطه:
یک: در سالهای 1285 تا 1304 جز آنچه انقلاب مشروطه در ساختار قبل بهوجود آورد، اصلاحات جدی دیگری برای بهبود اوضاع جاری در چارچوب قانون اساسی مشروطه انجام نگرفت؛
دو: اقدامات رضاشاه البته بسیار پرمناقشه و متناقض بود؛از یک سو: با کودتا علیه دولت قانونی مشروطه عملاً علیه قانون اساسی اقدام کرد؛از سویی دیگر: در عرصه ی و اجتماعی کارنامه بسیار سیاه و غیرقابل دفاعی از خود برجای گذاشت و آزادیهای ی، اجتماعی و مدنی را که مهمترین دستاوردهای انقلاب مشروطه بودند، تقریباً کاملاً از میان برد و دیکتاتوری خشن و بیسابقهای در کشور ایجاد کرد.
سه: در دهه 1320 اصلاحات ی قابل توجهی شکل نگرفت؛ فقط برخی افراد و جریانها مانند احمد کسروی تلاش کردند در عرصههای فرهنگی و حتی دینی اصلاحاتی را بهوجود بیاورند (مانند مبارزه با دین و البته مذهب تشیع و بهائیت و غیره بهنام مبارزه با خرافات؛ پیشنهاد یک دین جدید بهنام پاکدینی؛ و نظایر آن)
چهار: در مقابل جریان فدائیان اسلام طرحهایی برای انجام اصلاحات در ساختار ی موجود ارائه داد و برای شکلگیری دولت و حکومت اسلامی مورد نظر خود مدلهایی برای ساختار دولت و نظایر آن ارائه داد.
پنج: اگر بشود تغییر در قانون اساسی را اصلاحات نامید، مجلس مؤسسان اول در سال 1304 که سلطنت را بهخاندان پهلوی منتقل کردو مجلس مؤسسان دوم در سال 1328 که شاه را در منحل کردن مجلسین شورای ملی و سنا مبسوطالید(صاحب اختیار) کرد. (اصلاحات منفی!)
شش: دکتر مصدق هم در دوران نخستوزیری خود[اردیبهشت1330 تامرداد1332] (در حالی که با مشروطیت بهمقابله برخاسته بود!) با استفاده از لایحه اختیارات قوانین پرشماری تصویب کرد!
هفتم: اصلاحات موسوم بهانقلاب سفید (6 اصل و به 19 اصل افزایش یافت)؛ شاه ضمن اینکه در فضای ی کشور دهشتآفرینی میکرد و مجلس و دولت را آلت فعل کرده بود، در چارچوب اصلاحات موسوم بهانقلاب سفید اصلاحات ی و اجتماعی و اقتصادی و آموزشی و بهداشتی متعددی در کشور انجام داد.
هشتم: در طول دهه 1340 و 1350 جبهۀ ملّی و تا حدی نهضت آزادی ایران مهمترین جریانهای ی اصلاحطلب محسوب میشدند که تلاش آنها برای پایان دیکتاتوری و برقراری مجدد نظام مشروطه در چارچوب نظام موجود با شکست مواجه شد و انقلاب اسلامی از راه رسید؛
نهم: بعد از پیروزی انقلاب همین جبهۀ ملّی و نهضت آزادی میانهروترین جریانی بودند که علاقه داشتند سد راه تداوم اقدامات انقلابی شوند و کشور را بهسوی نظامی دموکراتیکِ مبتنی بر فعالیت احزاب ی مستقل سوق بدهند، که موفق نشدند.
دهم: مهمترین جریان اصلاحطلبی در تاریخ معاصر ایران هم بهطور مشخص از اواسط دهه 1370 در ایران شکل گرفت؛ که اکثری از سازماندهندگان و رهبران آن عموماً تندروترین انقلابیون سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب بودند؛ و اینک در چرخش فکری و ی 180 درجهای تقریباً کاملاً لیبرال و دموکراتیک شده بودند؛ این موج جدید اصلاحطلبی البته دوران اوجش را مدتهاست که پشت سر گذاشته و همچنان کم رمق بهحیات خود ادامه میدهد.
پرسش 2: آیا جریانهای اصلاحطلب در دستیابی بهاهداف خود کامیاب بودهاند؟
پاسخ 2: یک: در مجموع در نیل بهاهداف مستقیم خود موفقیت زیادی کسب نکردهاند.
دو: با این حال بسیاری از تحولات ی و اجتماعی و اقتصادی بعدی که گاه بهانقلاب هم منجر شده است، از تبعات مستقیم و غیرمستقیم همین تحرکات اصلاحی در درون و بیرون حاکمیتهای وقت متأثر بوده است.
پرسش 3:اصلاحطلبی بهیک عنوان یک روش و منش یک امر دینی بوده یا عرفی؟
پاسخ 3:اگر تجربه تاریخ معاصر ایران را ملاک قرار بدهیم؛
اصلاحطلبی هم میتواند دروندینی باشد؛ هم میتواند برون دینی باشد؛ هم میتواند اقدامی عرفی در عرصههای گوناگون ی ، اجتماعی، اقتصادی و غیره باشد؛ هم مؤمنان و دینداران میتوانند پیشگام اصلاحات شوند؛ هم سکولارها میتوانند اصلاحطلب باشند؛ بنابراین وقتی سخن از اصلاح میرود هر گروه یا جریانی در هر موضوع با هر ماهیت و منشأیی میتواند انجام امور اصلاحی را برعهده بگیرد
پرسش 4:در تاریخ معاصر ایران آیا میتوان رضاشاه را یک اصلاحطلب دانست؟
پاسخ 4: اقدامات رضاشاه البته بسیار پرمناقشه و متناقض بود؛ اودر همان حال که در عرصههای گوناگون اداری- بوروکراتیک؛ قضایی؛ آموزشی؛ بهداشتی؛ ارتباطات؛ اقتصادی و عمرانی؛ امنیت و غیره اقدامات اصلاحی قابل توجهی انجام داد ؛ ضمن اینکارها، مجلس شورای ملّی و نهاد دولت را آلت فعل کرد؛ بههیچ حزب ی مستقل و حتی غیرمستقلی اجازه فعالیت نداد؛ تمام منتقدان و فعالان ی مستقل را بهشدت سرکوب کرد؛ با ت قتل درمانی و رعب و وحشت نظمی قبرستانی در کشور ایجاد کرد؛ فساد اداری و مالی و اخلاقی بیداد میکرد؛ نظمیه از هیچ ستمی بهمردم خودداری نمیکرد؛ در غصب اموال و داراییهای مردم کشور هیچ کم نگذاشت و وقتی رفت بیش از 40 هزار ملک و اموال غیرمنقول بهنامش سند زده شده بود؛
پرسش 5:قانون اساسی مشروطه تا چه حدی امکانات لازم برای اصلاحات درون ساختاری را فراهم میکرد؟
پاسخ 5: یک: در قانون اساسی مشروطه(51 اصل و 107 بند متمم آن ؛ مجموعاً در 158 اصل تنظیم شده بود) البته مجلس شورای ملّی مهمترین نهاد قانونگذاری و تصمیمسازی کلان بهرسمیت شناخته شده بود اما در مجموع قانون اساسی و متمم آن در برخی موارد محدودیتها و ابهاماتی داشت؛ از جمله جایگاه حقوقی و چگونگی انتخاب نخستوزیر مشخص نشده بود و بههمین دلیل شاه (برغم مقام تشریفاتیاش) میتوانست مدعی ریاست دولت شود و از نظر حقوقی تصویب قوانین و انجام اصلاحاتی که در تعارض با احکام و آموزههای مذهب تشیع باشد، ممنوع بود.
دو: اقلیتهای دینی هم بیش از یک نماینده نمیتوانستند در مجلس داشته باشند
سه: در قانون اساسی انجام رفراندوم پیشبینی نشده بود
چهار: متأسفانه بهدلیل بحرانهای ی و امنیتی متعدد دوران مشروطه، بهدلیل تهای سرکوبگرانه رضاشاه، بهدلیل ناتوانی جامعه ی ایران در دهه 1320، بهدلیل استبدادگرایی متعاقب کودتای 28 مرداد، تقریباً هیچگاه جامعه ایرانی فرصت و امکان پیاده کردن همان ظرفیتهای موجود در چارچوب قانون اساسی و متمم آن را هم پیدا نکرد؛
پنجم: اقدامات اصلاحطلبانه رضاشاه و محمدرضاشاه هم تقریباً هیچگاه با نظر مساعد اکثریت مردم کشور روبرو نشد و اقداماتی فراقانونی و خودسرانه تلقی شدند.
پرسش 6: آیا اسلام و علمای اسلام در تاریخ معاصر ایران نقش مشوق اصلاحات داشتهاند؟
پاسخ 6: بطور مشخص از دوره مشروطه بسیاری از علمای شیعه(ون) هم در تکوین و شکلگیری و پیروزی انقلاب مشروطه نقش تعیینکننده داشتند (طباطبایی، بهبهانی، خراسانی، مازندرانی و نجفی اصفهانی و دهها و بلکه صدها تن دیگر)
و هم در تبیین نظری ، پدیدۀ مشروطیت نقش درجه اولی ایفا کردند (نائینی در کتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله؛ شیخ اسماعیل محلاتی در کتاب اللئالی المربوطه فی وجوبالمشروطه و چندین تن دیگر)و در طول دوران مشروطه 1285- 1357 هم دهها تن از علما و مراجع و ون در تقویت نظام مشروطه حکومت بهانحاء گوناگون مؤثر واقع شدند: آیات عظام ملامحمدکاظم خراسانی؛ آیتالله بروجردی؛ آیتالله شریعتمداری؛ آیتالله بهبهانی؛ آیتالله سیدحسن مدرس؛ آیتالله کاشانی؛ آیتالله طالقانی و. غیره هم در عرصه عمل ی و اجتماعی و هم در مقام مرجعیت مشروطیت را تأیید کردند و تقویت آن کوشیدند.
پرسش 7: تقسیم علمای دینی بهدو گروه موافقان و مخالفان مشروطه چه نتایجی در تبار اصلاحطلبی ایرانی داشته است؟
پاسخ 7: در مجموع علما و ون مشروطهخواه از همان دوران مشروطیت بهاین سو از آمادگی فکری و ی بیشتری برای همراهی با جریان اصلاحطلبیِ ی در چارچوب نظام مشروطه و سپس در چارچوب نظام جمهوری اسلامی برخوردار بودهاند.
اساساً پیروزی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در درجه اول مرهون همراهی و پیشگامی تعیینکننده همین جریان اصلاحطلب در میان علما و ون بوده است.هم دردوران مشروطه وهم در دوران انقلاب اسلامی جریان مخالف و محافظهکار دغدغه اصلیشان حفظ شعائر و آموزههای دینی در چارچوب فقه سنتی بوده است و عموماً هم یا با اصل انقلاب و اصلاح مخالفت صریح کردهاند؛ در غیراینصورت سکوت و یا از سرناگزیری و با کممیلی با تحولات جدید همراه شدهاند؛ این جریان اصولگرا و محافظهکار البته که با جمهوریت میانهای نداشتهاند. هم دردوره پهلوی (از جمله آیتالله طالقانی) و هم در دوره جمهوری اسلامی علمای مشروطهخواهتر و قانونگراتر که بهارزشهای جمهوریت هم وفادارتر بودند،پیشگام تحرکات اصلاحطلبی در جامعه بودند وهمچنان اصلاحطبی اخیر جامعه ایرانی(در بیش از دو دهه) در درجه اول مرهون حضور تعیینکننده ت و مرجعیت اصلاحطلب بوده است. بویژه در دوران جمهوری اسلامی ت اصلاحطلب و کل جریان اصلاحطلبی با مقاومت تقریباً مؤثرتر ت سنتی و محافظهکار روبرو شده است. با این حال کل جریان انقلاب اسلامی برغم تمام دشواریهای موجود مرهون حضور و مشارکت ت اصلاحطلب از امام خمینی تا سیدمحمد خاتمی بوده است.
پرسش 8: قانون بهعنوان مهمترین خواسته ایرانیان در عصر مشروطه یک نیاز اصلاحطلبانه بود یا یک خواست انقلابی؟
پاسخ 8: یک: البته که خود انقلاب هم در نهایت اهدافی اصلاحطلبانه دنبال میکند؛
دو: اما میدانیم که مهمترین تفاوت انقلاب و اصلاح در شیوه و روال کار است (انقلاب خشونتآمیر و سریع و خواستار تغییر ساختار موجود است؛ اصلاح تدریجی، مسالمتآمیز و عموماً در چارچوب همان نظام موجود صورت میگیرد).
سه: اما آنچه در مشروطیت اتفاق افتاد و بهتشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی و دیگر تحولات انجامید، یک پدیده انقلابی بود.
چهار: اساساً در ساختار ماقبل انقلاب مشروطه امکان چندانی برای اصلاحات عمیق ی وجود نداشت.
پرسش 9: نقش جریان چپ غیرمذهبی در شکلگیری انقلابخواهی بهجای اصلاحطلبی چه بود؟
پاسخ 9: یک: میدانیم که جریان چپ از همان دوران مشروطه در حیات ی ایران حضور داشت.
دو: حزب دموکرات(عامیون) یا انقلابی هم که در مجلس دوم مشروطه تشکیل شد گرایشات سوسیال دموکراتیک تندی داشت.
سه: حزب دموکرات(عامیون) خواستار انجام اصلاحات عمیق اجتماعی و اقتصادی بود که البته بهتدریج مواضعش تعدیل شد.
چهار: حزب سوسیالیست بهرهبری سلیمانمیرزا اسکندری از انقراض قاجاریه و صعود سلطنت پهلوی دفاع کرد.
پنج: هم در کودتای 3 اسفند 1299 و هم در کودتای 28 مرداد 1332 ترس و نگرانی از نفوذ جریان چپ از مهمترین دلایل وقوع این رخداد تأسف بار بود.
درباره این سایت